
وصیت نامه شهید ناصرالدین باغانی
حضرت آیتالله خامنهای: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجانگذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را
حضرت آیتالله خامنهای: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجانگذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را
شهید محمد فرومندی فرزند علی در سال ۱۳۳۶ در شهر اسفراین به دنیا آمد. در سن ۱۰ سالگی از سایه پرمهر پدر محروم شد و تحت قیومیت برادر بزرگتر خود قرار گرفت. در بهمن ماه سال ۱۳۵۵ به خدمت سربازی اعزام شد و در پادگان شاهرود آموزش های نظامی را فرا گرفت و در لشکر ۷۷ خراسان به درجه گروهبان سومی رسید. کمتر از یک ماه از خدمت سربازی اش باقی نمانده بود که بنا به فرمان حضرت امام مبنی بر ترک پادگانها، پادگان نظامی را ترک کرد و به جمع جوانان انقلابی پیوست.
وی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در زادگاهش مجاهدتهای فراوان نمود و به یاری جوانان انقلابی، کمیته ای برای حفاظت از شهر تشکیل داد. پس از مدتی به همراهی چندتن از دوستان از جمله شهید شجیعی به شهر سبزوار عزیمت نمود و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. با توجه به دوره سربازی و اینکه از جهت نظامی تجاربی کسب کرده بود و شور و شوق انقلابی زائد الوصفی هم داشت، در برقراری امنیت در این شهر نقش مهمی ایفا کرد و جزء هسته اولیه بنیانگذاران نهاد مقدس سپاه در این شهرستان بود.
در سال ۱۳۵۸ یک دوره عالی آموزش عملیات را در پادگان امام علی(ع) تهران گذراند و در ادامه به سمت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان سبزوار منصوب شد. محمد در سال ۱۳۶۰ ازدواج نمود و از او دو فرزند پسر و دو فرزند دختر به یادگار مانده است. به همسر و فرزندانش بسیار علاقه داشت و درباره تربیت صحیح آنها دقت فراوانی می نمود. ایشان بعد از ایجاد اختلاف مابین پاسداران سپاه سبزوار و جمعی از انقلابیون به عنوان یک بسیجی به جبهه های نبرد اعزام شد. به علت لیاقت و شایستگی های فراوان خود به فرماندهی تیپ ۲۱ امام صادق (ع) لشکر ۵ نصر منصوب شد. از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۵ به طور مداوم در عملیات متعدد از جمله مسلمبن عقیل، والفجر ۳ و ۸، کربلای ۱ و ۴ و خیبر به عنوان فرمانده حضور داشت و رشادت های فراوانی از خود نشان داد.
ایشان در ادامه خدمت به سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۵ نصر برگزیده شد و سرانجام در تاریخ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد.
من با شهید فرومندی سوار بر خودرو به سمت نیروها در حرکت بودیم. در بین راه پیرمردی بسیجی را دیدیم، که پرچمی به دست گرفته و به سوی خط می دود. شهید گفت: ماشین را نگه دار و با سرعت از ماشین پرید. پرسیدم: چه شده است؟ گفت: این آقا با این سن و سال مرا به یاد حبیب بن مظاهر می اندازد. اگر با ماشین برویم ممکن است فکر کند فرماندهان سواره اند و رزمنده ها پیاده. شما برو. من پیاده می آیم. من با ماشین رفتم و شهید فرومندی با آن پیرمرد پیاده آمدند. با خود گفتم: وای بر ما. ما که هستیم و او کیست. اگر چه شهید فرومندی، فرمانده بود، اما هرگز خود را از بچه ها جدا نمی دانست.
برای کنترل خط به منطقه عملیاتی رفته بودم. گرد و خاک فضا را پر کرده بود. زمین شنزار بود و دود و آتش چنان فضای شلمچه را در برگرفته بود که از چهره رزمندگان فقط چشم ها و دندان هایشان دیده می شد. در آن لحظات آقای فرومندی را دیدم. با چهره ای بسیار بشاش، تمیز و نورانی. خندیدم و گفتم: آقا محمد، مگر در خط مقدم حمام هست؟ لبخندی زد، همدیگر را در آغوش گرفتیم و صورت هم را بوسیدیم. محمد رفت تا به بچه های خط بپیوندد و من به محل ماموریت برگشتم. به مقر که رسیدم خبر شهادت محمد را به من دادند. آنجا بود که دانستم آن چهره نورانی و بشاش زمینه سفری آسمانی و عروج بوده است.