مرقومه ذیل توسط فاضل ارجمند حجت الاسلام فیاض نگارش یافت👇👇
بسمه‌تعالی
ادب بندگی
 مدح و تعریف است تخریق حجاب
فارغ است از مدح و تعریف آفتاب
 گفتن یا نوشتن از شخصیتی که چون آفتاب عالم‌تاب نورافشانی می‌کرد
و تعلق به هیچ حزب و گروه و منطقه و شهری نداشت اصلا از همه این تعلقات فارغ بود،کاری بس مشکل است
چون انسان نمی‌داند که کسی که ذوالاضلاع و ذوجوانب بود، نمی‌تواند یک بعد از شخصیت او را گفت و از ابعاد دیگر غافل شد
 حتی از همان یک بعد چنین شخصیتی  سخن گفتن ،بازهم تمام آنچه را که او هست، نگفته‌ای فقط آنچه را که تو برداشت کرده‌ای بیان‌شده است
 مادح خورشید مداح خود است
که دو چشمم روشن و نامرمد است
اما بنا به قول بزرگان که گفته‌اند “لایدرک کله ، لایترک کله” یعنی اگر کل درک نمی‌شود، کل ترک نشود ،یا به زبان ساده‌تر گفتن
 آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به‌قدر تشنگی باید چشید
اگر بخواهیم از آن شخصیت الهی سخن بگوییم باید او را مجموعه‌ای یا دائره المعارفی از آداب و اخلاق الهی و آسمانی دانست
 و کسی که چنین آدابی را دارا باشد دیگر نیاز به هیچ میراث دیگری نیست
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: “لا میراث کا لادب”
 در بیان زیبای دیگری فرمود :”الأدب یغنی من الحسب ” ادب انسان را از حسب‌ونسب بی‌نیاز می‌کند
با توجه به این‌که شاید بزرگ‌ترین افتخار وجود مقدس پیغمبر خاتم صلوات‌الله‌علیه و آله این جمله باشد که فرمود: “انا ادیب الله و علی ادیبی” من ادب شده خداوند هستم و علی علیه‌السلام ادب شده من است
شاید حضرت آقا نیز بزرگ‌ترین افتخارش این بود که سر سفره این مکتب مؤدب شده بود و چه زیبا شاگردی این مکتب و مکتب امام صادق علیه‌السلام نموده بود
 از روایاتی که از ابواسامه زید شجام کوفی نقل‌شده که می‌گوید: وقتی می‌خواستم از مدینه خارج شوم ،به طرف شهرم بروم ،خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیده ،حضرت به من سفارش کرد به همه کسانی که به‌نظر تو مطیع ما هستند از ما حرف می‌شنوند سلام برسان و بگو” من همه شما را به تقوای الهی و ورع دینی فرامی‌خوانم و این‌که برای خدا تلاش خستگی‌ناپذیر داشته ، کوشش کنید راست‌گو باشید ،اداء امانت کنید و سجده‌های طولانی داشته باشید و برای همسایگان همسایه خوبی باشید که حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه و آله با این تعلیم و آموزش‌ها آمده‌است”
 این قسمت از سفارشات امام صادق علیه‌السلام به یکی از بهترین شاگردانش می‌باشد که در ادامه می‌فرماید:” اگر شما چنین باشید می‌گویند این “جعفری” است ،مرا خوشحال می‌کند و مسرور می‌شوم که گفته شود “هذا ادب جعفر”
طبق این حدیث شریف امام صادق علیه‌السلام ،مطمئنا وجود ذی جود و کریمانه حضرت آقا به تمام‌ وکمال باعث سرور و خشنودی آقا و مولایش امام صادق علیه‌السلام بود
 در این مقال بنا دارم یک ادب از آداب بی‌کران آقا که آن “ادب بندگی ” بود اشاره‌ای داشته باشم
این‌که حضرت در روایت فوق فرمودند “تلاش خستگی‌ناپذیر در پرستش خدا “که از عبارت “اجتهاد لله “چنین برمی‌آید
 آیا این‌که حضرت آقا در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش آمد،از حدود هجده‌سالگی برخوردم واجب نمودم که نوافل یومیه را مداومت داشته باشم یعنی در شبانه‌روز پنجاه و یک رکعت نماز بخواند که طبق حدیث امام امام حسن عسکری علیه‌السلام از علامات مؤمن شمرده‌شده این تلاش و کوشش در پرستش و بندگی نیست
 البته شاید خیلی ادعا کنند که نماز می‌خوانند ولی آقا پنجاه و یک نمی‌خواندند ،بلکه اقامه می‌کردند
چون خداوند دستور به اقامه نمازداده‌اند، نه  قرائت نماز
 به قول حضرت آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمودند چون در حدیث آمده که “إن الصلاة عمود الدین” عمود را نباید خواند بلکه باید اقامه کرد یعنی برپا داشتن نماز چون عمود بر پا کردنی است نه خواندنی
 آقا تمام این پنجاه و یک رکعت را اقامه می‌کرد وقتی به نماز می‌ایستاد چه فریضه چه نافله آن‌چنان مؤدب در محضر خداوند می‌ایستاد که گویی خودش در محضر الهی می‌بیند و این ادب حضور از مقدمات نماز شروع می‌شد و تا آخر نماز ادامه داشت
اذان و اقامه گفتن ، تکبیرةالاحرام ،… و تمام مستحباتی که در حال نماز ذکرشده آقا رعایت می‌کرد
در هر رکعت از نماز که بلند می‌شد و می‌ایستاد دقیق مراقب بود حتی سر انگشتان پا کوچک‌ترین انحراف از قبله نداشته باشد و بعضی وقت‌ها این را سفارش می‌کرد که سعی کنید پاها دقیقاً به‌طرف قبله باشد در هنگام نماز آنچه در رساله‌ها آمده که بهتر است کف دست‌ها به ران‌ها چسبیده باشند درحال نماز سعی داشت شانه‌ها به‌طرف جلو خم شود و این حالات در تمام پنجاه و یک رکعت فریضه و نافله رعایت می‌شد و این از استثنائات روزگار است و شاید به‌جرأت گفت کسی قادر به رعایت چنین آدابی نیست با وجود این‌که آقا دوست نداشت خیلی از مستحبات نباید در مرا و منظر دیگران باشد
حتی بعضی‌وقت‌ها می‌فرمودند :این‌که عرفاً انسان مجبور است که نماز را در مسجد یا به جماعت بخواند والا عبادت که نباید در معرض دید مردم باشد
حضرت آقا هیچ‌گاه دیده نشد که نمازش را به‌جهت کار سریع‌تر بخواند یا این‌که در خواندن نماز عجله کند چه در حضر و چه در سفر
همیشه نمازش را با طمأنینه خاصی می‌خواند واقعاً در نماز خود را در محضر خدا می‌دید
سرما و گرما و سفر و حضر هیچکدام باعث نمی‌شد که آقا از نمازش کم بگذارد
طبق نقل یکی از دوستان در یکی از سفرها در خدمت آقا بود ،شب را مجبور بودیم در یک بیابانی نماز صبح بخوانیم، سرمای شدید که ما جرأت پیاده شدن از ماشین را نداشتیم ولی آقا برای وضو و نمازش که بیدار شد مثل همان وضویی که در خانه می‌گیرد و نمازش را همان نمازی که در حال آرامش و راحتی در خانه اقامه می‌کند در آن شب سرد هم نمازش هیچ تفاوتی نداشت
و این نیست مگر این‌که انسان همیشه و در همه حال خودش را در محضر خدا ببیند
 که او عظیم است شأنش و اعلاء است مرتبه‌اش
——–
یکی دیگر از فضائلی که در وجود ذیجود حضرت آقا می شد به عینه دید مسئله ی اخلاص در عمل بود
که این نیز خود ادبی است از آداب بندگی.
 و اخلاص اصل عبادات است که بی پرتو نور او هیچ یک از اعمال صالحه به محل قبول نرسد که خداوند می فرماید:
« فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا ولا یشرک  بعبادة  ربه احدا»
آیه ۱۱۰سوره کهف
… و آن سرّی ست از اسرار الهی که در دل دوستان به ودیعت نهاده شده تا عمل را از زلل و خلل مصفا دارند
 چه اینکه اگر نعوذبالله شائبه ی ریا ، چهره ی عمل را مکدر سازد به هیچ وجه روی قبول ندارد.
 فی الحقیقه اخلاص آن است که عملی از وی سر زند که بدون غرض دنیوی باشد
 و ریا آن است که عمل به غرضی از اغراض دنیوی باشد و این شرک خفی است که فرمود:
 صدق و اخلاص است پروبال مرد
 مرد را اخلاص, صاحب حال کرد
 همیشه آقا مواظبت داشت بر این مهم که غیر خدا وارد در عملش نشود ، مخصوصاً نماز ؛ حتی به اندازه ی بلند گفتن تکبیره الاحرام .
لذا وقتی در مسجد، نماز جماعت میخواند و مکبر نبود ، کسانی که در صف اول بودند مجبور بودند گوششان را جلو ببرند تا بفهمند که آقا تکبیر گفته یا نه.
 یا کمتر کسی می تواند ادعا کند که آقا در قنوت نمازش چه دعایی می خواند ؛ چون به قدری آهسته بود که کسی نمی شنید فقط خارجا شنیده بودم که آقا به مناسبتی که صحبت شد فرمودند:
 *چقدر این دعای« ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان…»آیه ۱۹۳آل عمران دعای جالبی است*
 لذا معلوم می‌شود که یکی از دعاهایش این دعای قرآنی بود.
کمتر دیده می شد که آقا تسبیح به دست بگیرد مگر وقت استخاره که آن هم غالباً زیر عبا بود.
کمتر کسی می تواند ادعا کند که آقا کسی را به مستحبات سفارش کند چرا که شائبه ی این بود که وقتی کسی به چیزی سفارش می کند حتماً خودش عمل می کند و آقا نمی خواست کسی بداند که او اهل مستحبات است
 فقط می فرمود انجام واجبات و ترک محرمات در جواب کسی که از آقا توصیه اخلاقی می خواست.
 هیچ وقت نمی فرمود:
حتما مقید باشید به گفتن اذان و اقامه برای نماز…
 فقط وقتی در مواجهه با کسی قرار می گرفت که او تند نماز میخواند یا اذان و اقامه نمی گفت بلافاصله از باب امر به معروف تذکر می‌داد.
یکی از دوستان تعریف میکرد که در مسافرت ، یکبار در خدمت آقا بدون مقدمه یعنی بدون اذان و اقامه مشغول نماز شدم ،آقا مشغول نوشتن یا مطالعه بود… آقا بلافاصله فرمود:
 *عزیز یک اذانی اقامه ای بگویید بعد نماز را شروع کنید…*
 (دوست مان می گفت): که با شرمندگی ماندم که نمازم را ادامه بدهم یا بشکنم؟
  یکی از مطالبی که شاید برای عده ای از علما از اهم سفارشات به جوانان باشد نماز شب است
که می فرمودند اگر دنیا می‌خواهید نماز شب بخوانید اگر آخرت می خواهید نماز شب بخوانید خلاصه تاکید زیاد بر این مطلب داشتند ولی آقا هیچگاه شنیده  یا دیده نشد که کسی را به این امر توصیه کنند حتی اگر کسی ابراز می کرد که اهل نماز شب هست بلافاصله نهی می‌کرد که چرا اظهار می کنی.
این کتمان آقا به حدی بود که در مسافرت گاهی که مجبور بودیم با آقا در یک اتاق بخوابیم آقا اصلا برای نماز شب بیدار نمیشد و اگر کسی تازه با آقا آشنا شده بود فکر میکرد که آقا اهل نماز شب نیست در حالی که بعد از رحلتش مشخص شد که از حدود ۱۸سالگی برخودش نوافل  را واجب کرده بود چه به صورت اداء یا به صورت قضاء.
 یکی از دوستان میگفت:
 در آن اوایل آشنایی من ، چند بار سوال کردم آقا نماز شب چند رکعت است
در جواب من فرمود:
” نماز صبح دو رکعت است”
  و چقدر از کسانی که به این کار اظهار نمی کردند به خوشحالی از آنها صحبت می کردمخصوصاً خاطره‌ای که خود آقا بلاواسطه از مرحوم  محدث قمی  نقل می فرمودند که ایشان می فرمود:
 تابستانی در خدمت حضرت آیت الله  العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری «مؤسس حوزه علمیه قم »در یکی از باغهای اطراف قم بودیم ، نیمه های شب هر کدام از علما در گوشه‌ای خلوت کرده بود و صدای مناجات و نماز شبش بلند بود تا اذان صبح و مرحوم شیخ عبدالکریم خواب بودند وقتی اذان گفته شد ایشان بیدار شدند و وضو گرفتندو به نماز ایستادند همه آنها که نماز شب می خواندند سریع آمدند و پشت سر ایشان به نماز ایشان اقتدا کردند و چقدر آقا با خوشحالی این خاطره را نقل می فرمودند.
 اینها نمونه‌هایی اندک از اخلاص بیکران  آن بنده مخلص الهی بود که وصف تک تک  آن  در وصف درنگنجد و شاید موجب اطاله کلام است و موجب ملالت مستمع گردد.
شاید بتوان گفت این همان تجلی اخلاص حضرت امیرالمومنین علیه السلام است که ما فقط شنیده ایم وگفته اند
 «از علی آموز اخلاص عمل»
 و آقا صورت شنیده های ما بود و جا دارد که در اینجا عاشقانه بسراییم:

 گوشم شنید قصه ی ایمان و مست شد

 کو سهم چشم ,صورت ایمانم آرزوست