در آن زمان آغاز تحصیلات هر خرد سالی با رفتن به مکتب خانه شروع میشد

آموزش با یاد گیری حروف الفبا به روش ابجد هوز بود  بعد از یادگیری حروف به صورت ابجد وهجا کردن ان اموزش روخوانی قران بود

 

مرحوم آقای اقام ومادر آقام (جد وجده پدری ) از باب علاقه ای که به من داشتند و به جهت اینکه نمی خواستند از نظر و توجه روزانه یشان زیاد باشم مرا مثل بچه ها که به مکتب خانه می رفتند ، به مکتب نفرستادند

وخود راسا به اموزش من پرداختند وحتی یادم هست شبها در زیر کرسی اقای  اقام عم جزا را به من یاد می داد

 

وجد وجده پدری ام به همین نحو اموزش کامل الفبا وروخوانی کامل قران را به من یاد دادند

جد پدری ام که خوب صحبت ش شد  جده پدری  یعنی مادر بزرگ پدری ام محترمه صدیقه بی بی دخت جناب اقای اقا سید عبدالجواد  بود که اقای اقا سید عبدالجواد از تجار سرشناس شهر ومورد وثوق واعتماد بازاریان شهر بوده است

فرزندان آسید عبدالجواد در سبزوار به اقایون جوادی معروفتد که چاپ رسانه در سبزوار یک رشته از همانها هستند .

بعد از یادگیری الفبا وروخوانی قران کلاسی مقابله ای بود در مسجد جامع  که معلم ان جلسه قرآنی اقای اقا عبدالوهاب نبئی بود

مدتی در ان کلاس میرفتم وبه مقابله و روخوانی قرآن با سایر بچه ها می پرداختم .

در سن شش سالگی جهت آموزش کلاسیک وارد مدرسه ی خیریه ی ملی  که در کنار منزل اقای فخرشان بود رفتم

 

مدیر مدرسه شخصی به نام شیخ محسن ستوده بود که اهل طالقان بود وفردی کاملا فاضل وباسواد کامل بود ولی مکلا بود معمم نبود  وتا اتمام کلاس چهارم ابتدایی در ان مدرسه بودم

 

پرسیدم حضرت اقا از هم کلاسی های خودتان در این چهار سال شخصی که مطرح باشه یادتان هست

فرمودند می توان از اقای دکتر ضیاء الداغی  واقای دکتر حسن خلیلی  نام برد که اکنون ساکن مشهد هستند .

 

از اطرافیان وبچه های بزرگتر منزل اقا شنیدم که   به جهت اینکه اقا خیلی ارام ومظلوم بوده اند پدر بزرگ اقا چند نفر از همکلاسی های اقا را سپرده که در مدرسه هوای اقا را داشته باشند ونگذارند دیگر بچه های مدرسه با اقا طرف حساب شوند یا او را اذیت و ازار کنند