در نعت حضرت آیت الله سیدمحمدحسن علوی دام عزه العالی

سیّدوسادات محمدحسن
متقی وقت وزمین و زَمَن

جنت عدنی که بوَدتوعدون
خلق شدی از پی این متقون

سروروآقای همه او بوَد
در ره دین باعلی همسوبوَد

ذکروصلاتش همه الگو بوَد
چهره ی اوچهره ی خوشرو بوَد

فقیرودرویش به او رو کنند
در ره اخلاق به او خو کنند

چونکه بپرسندازو پرسشی
زمسئله یا که زِ هر دانشی

می دهد آنرا به تامل جواب
ردّ جواب او نکند با شتاب

تامل وفکر و شرف کار اوست
تفکر و صدق میاندار اوست

دوستی اش به اهلببت نبیّ
از سرصدق است خفیّ وجلیّ

ز دشمن خود نکند واهمه
ملجاء و ماواست برای همه

چنین بودشیوه آزادگان
هم روش وخصلت دلدادگان

چونکه شوی جلیس وهمراه او
راه خداوند بوَد راه او

نگاه او نگاه پرهیبتی است
زندگی اش بدون هرغیبتی است

امربه معروف بود کار او
نهی زمنکر نبود عار او

زندگی اش نشان وحدت بوَد
صحبتش ابراز مودّت بود

هرکه نکو نام و نکو سیرت است
با علوی همدل و هم صحبت است

نام نکویش همه جا بگذرد
بوی خوشش باد به هرسو بَرَد

ای علوی شیعه پاک علی
سُلاله بحق و پاک نبیّ

چونکه کنی در دل شب عابدی
تهجّدو توسل و زاهدی

شفیع ماباش در آن نیمه شب
شفاعت و هدایت ما طلب

چونکه خدا به حق اوصاف تو
صداقت وصفا وانصاف تو

عفو کندبنده ی ناپاک را
پُر گنه وهمره خاشاک را

مفتخر است هرکه کند راستی
با علوی بدون هیچ کاستی

هرکه صداقت بوَدَش دوستی
هیچ نترسد ز پی نیستی

کوی نقابشک کند افتخار
به خاطر سید عالی تبار

مفتخرن موسوی و دوستان
چونکه برآیند بر آن بوستان

مثنوی ام پای درآمد به گِل
چون نتوانست کند شرح دل

شعر نسنجیده ام ابتر بماند
چشم ونگاه و مژه ام تر بماند

(شعر از سیدجوادموسوی فرد)